ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

مادری می کنم...

ميلاد مولا

سلام عزيز دلم پنجشنبه من و بابايی به مناسبت روز پدر رفتيم بازار که کمی خريد کنيم و خوش بگذرونيم، منم بابايی رو به يه نهار خوشمزه مهمون کردم . البته بابايی هم منو شرمنده کردن و يه پارچه چادری خيلی قشنگ برام خريدن که ايشالا وقتی تو اومدی سرم کنم و سه تايی بريم بيرون. من بابای شما رو خيلی دوست دارم ...
4 خرداد 1392

روز بابايی آينده

سلام گل مامان عزيز دلم جمعه اين هفته روز پدر است. من کلی فکر کردم که برای بابايی چی بخرم، چيزی به ذهنم نرسيد به خاطر همين تصميم گرفتم که خودم براش يه کارت طراحی کنم. الانم دادم برای چاپ. خدا کنه قشنگ بشه! ايشالا يه روز تو باشی و با هم برای بابا هديه بخريم.
1 خرداد 1392

اولين يادداشت

عزيز دلم سلام امروز اين وبلاگ رو برای تو ساختم تا بعدها بخونيش و از احساس قلبی من و بابايی نسبت به خودت آگاه بشی. نفس من تو هنوز وجود خارجی نداری ولی من و بابا جون خيلی دوست داريم ، اينقدر که با ديدن هر بچه ای کلی ذوق می کنيم و دعا می کنيم خدا به ما فرزند سالم و صالح بده. گل من، دعا کن شرايط هرچه زودتر آماده بشه که شما به اين دنيا بيای. من دارم مقدمات ورود شما رو انجام می دم و بابايی بیش تر از هر زمان ديگری دلش برای شما تنگ شده. خيلی دلم می خواد زودتر ببينمت. ...
1 خرداد 1392

مقدمات ورود تو...!

نفس مامان سلام خواستم در جريان بذارمت که مامان برای اومدن شما چه کارهايی انجام داده، اول از همه رفتم پيش خانوم دکتر حجتی چون شنيدم دکتر خوب، معتقد و مذهبی هستند (البته اين کار رو ١٥ ارديبهشت انجام دادم) خانوم دکتر کلی آزمايش و سونوگرافی و تست پاپ اسمير برای مامان نوشت و من همه رو انجام دادم. بدن مامان نسبت به بعضی بيماری ها مقاوم نيست و اين ممکنه اومدن شما رو به تاخير بندازه ولی عوضش اميدوارم که وقتی ميای همه چيز عالی باشه و نقصی تو بدن مامان نباشه. اين هفته هم می خوام برم دندون پزشکی و چشم پزشکی. شما بابايی خيلی مهربونی داری و اينقدر در مورد شما حساسه که نمی خواد هيچی کم و کسر باشه. واسه مامان و بابا دعا کن کاراشون زودتر رو غلتک بيفته ک...
1 خرداد 1392