ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

مادری می کنم...

بعد از 20 روز...!

1393/2/7 8:41
نویسنده : مامان
98 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم سلام

قریب 20 روز است که برایت چیزی ننوشته ام ودلیلش فقط کمبود وقت مادر بوده است. این روزها سرم بسیار شلوغ است و اوقات بیکاری بیشتر به استراحت یا مطالعه حول بارداری می گذرد. محل کارم از دفتر به کارگاه منتقل شده و الان در دفتر فنی کارگاه مستقر هستیم. این موضوع کمی رفت و آمد را برایم سخت کرده و مرا خسته تر می کند. دوشنبه ها که طبق معمول به پردیس می روم برای تدریس و خدا رو شکر زحمت رفت و آمد این روز بر عهده باباجون است. پنج شنبه ها از 7 صبح تا 6 عصر حوزه هستم و مشغول علم آموزیلبخند و دو هفته ای هم هست که ساعت 11 تا 1 پنجشنبه ها کلاس سلامت مادران و یوگای بارداری را شرکت می کنم. فقط می ماند یک جمعه ناقابل که اغلب به دید و بازدید خانواده و خرید برای شما می گذرد. خلاصه در این سه هفته تماما مشغول بوده ام. بابایی هم سرشان بسیار شلوغ شده و کارشان زیاد است. تنها دل خوشی این روزهای ما آمدن تو جگر گوشه مان است. هر دو به شدت کار ها را انجام می دهیم تا با آمدن تو فرصت بیشتری برای با هم بودن داشته باشیم. قلب

دختر گلم، خرید سیسمونی تقریبا تمام شده است و یک سری وسایل جزئی باقی مانده است. متاسفانه هفته گذشته مامان سیمین جون زمین خوردند و دستشان شکست!گریه برای سلامتیشان دعا کن.

پ ن1: بخشی از نگرانی های مادر در مورد دوری و ... در حال حل شدن است اگر خدا بخواهد.

پ ن2: جمعه شب خاله ریحانه و همسر و گل پسرشون به منزل ما آمدند. جایت خالیبغل

پ ن3: احتمالا از ابتدای ماه 8 مرخصی زایمان بروم تا کمی با هم خلوت کنیم و بیشتر به تو رسیدگی کنم. بسیار برایمان دعا کن دختر ناز کوچولوی خودمماچ

پسندها (1)

نظرات (0)