ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

مادری می کنم...

پابوس آقا

هستی مامان سلام عزيز دلم اين هفته سه شنبه و چهارشنبه تعطيله آخه 14 و 15 خرداده. من و بابايی تصميم گرفتيم اگر خدا قسمتمون کنه و امام رضا بطلبه بريم پابوس آقا. از روز عرفه که مشهد بوديم ديگه قسمتمون نشده که بريم. تو هم برای ما دعا کن که مشکلی پيش نياد و اين زيارت رجبيه قسمتمون بشه. ما برای حسام کوچولو (پسر خاله بابا) يه کوله فانتزی خوشگل خريديم ايشالا وقتی شما دنيا بيای باهاش آشنا ميشی و با هم دوست ميشين. عزيز دلم وقت نکردم برم برات وسيله بخرم ان شاء الله در اولين فرصت برات دو تا وسيله آموزشی رو که ديدم می خرم. دوست دارم عزيزم ...
11 خرداد 1392

تصميمات مامان

عشق مامان سلام من و بابايی تصميم گرفتيم قبل از دعوت شما به اين دنيا يه سفر تپل بريم (اگه پولامون جمع بشه) آخه وقتی شما بيای تا سه چهار سال اذيت ميشی اگه بخوای راه دور بری. از طرف ديگه برای ما که تو اين مدت کار زياد داشتيم آرامش خوبی خواهد بود . عزيز دلم همش تو فکر اينم که خونمون رو ببريم جايی که نزديک مامان اينای من باشه ولی قيمتها گرون شده ، يکی از آشناها می خواد خونه اش رو که يه کوچه پايين تر از مامان ايناست بفروشه، از خونه الانمون کوچيک تره ولی نوسازه و تک واحدی، فکر کنم بتونيم اونو بخريم. البته وقتی مطرح کردم بابايی شما موافق نبودند. هنوز مفصل راجع بهش صحبت نکردیم، بايد بررسی کنيم ببينيم به صلاحه يا نه. من خيلی به مامان اينام وابسته ا...
8 خرداد 1392

خبر خوب

گلم سلام يه خبر خوب برات دارم و اون اين که مامان از کار جديدش اولين حقوقش رو گرفت البته فعلا فقط حقوق اسفند رو بهم دادن، ايشالا قصد دارم اين هفته يکی دو تا وسيله آموزشی برای آينده نزديک که شما ميای بخرم. عزيز دلم ديروز نيمه ماه رجب بود و اعمال ام داوود. من و بابايی با هم رفتيم مسجد جامع شهرک خيلی خوب بود، من کلی برای اومدن شما دعا کردم و از خدا خواستم سال آينده با شما بريم و خدا کمکم کنه که شما رو حسينی و زينبی تربيت کنم. شرايط داره کم کم برای ورود شما مهيا ميشه خيلی برای مامان و بابا دعا کن. دوست دارم عزيزم. ...
6 خرداد 1392

ميلاد مولا

سلام عزيز دلم پنجشنبه من و بابايی به مناسبت روز پدر رفتيم بازار که کمی خريد کنيم و خوش بگذرونيم، منم بابايی رو به يه نهار خوشمزه مهمون کردم . البته بابايی هم منو شرمنده کردن و يه پارچه چادری خيلی قشنگ برام خريدن که ايشالا وقتی تو اومدی سرم کنم و سه تايی بريم بيرون. من بابای شما رو خيلی دوست دارم ...
4 خرداد 1392

روز بابايی آينده

سلام گل مامان عزيز دلم جمعه اين هفته روز پدر است. من کلی فکر کردم که برای بابايی چی بخرم، چيزی به ذهنم نرسيد به خاطر همين تصميم گرفتم که خودم براش يه کارت طراحی کنم. الانم دادم برای چاپ. خدا کنه قشنگ بشه! ايشالا يه روز تو باشی و با هم برای بابا هديه بخريم.
1 خرداد 1392

اولين يادداشت

عزيز دلم سلام امروز اين وبلاگ رو برای تو ساختم تا بعدها بخونيش و از احساس قلبی من و بابايی نسبت به خودت آگاه بشی. نفس من تو هنوز وجود خارجی نداری ولی من و بابا جون خيلی دوست داريم ، اينقدر که با ديدن هر بچه ای کلی ذوق می کنيم و دعا می کنيم خدا به ما فرزند سالم و صالح بده. گل من، دعا کن شرايط هرچه زودتر آماده بشه که شما به اين دنيا بيای. من دارم مقدمات ورود شما رو انجام می دم و بابايی بیش تر از هر زمان ديگری دلش برای شما تنگ شده. خيلی دلم می خواد زودتر ببينمت. ...
1 خرداد 1392

مقدمات ورود تو...!

نفس مامان سلام خواستم در جريان بذارمت که مامان برای اومدن شما چه کارهايی انجام داده، اول از همه رفتم پيش خانوم دکتر حجتی چون شنيدم دکتر خوب، معتقد و مذهبی هستند (البته اين کار رو ١٥ ارديبهشت انجام دادم) خانوم دکتر کلی آزمايش و سونوگرافی و تست پاپ اسمير برای مامان نوشت و من همه رو انجام دادم. بدن مامان نسبت به بعضی بيماری ها مقاوم نيست و اين ممکنه اومدن شما رو به تاخير بندازه ولی عوضش اميدوارم که وقتی ميای همه چيز عالی باشه و نقصی تو بدن مامان نباشه. اين هفته هم می خوام برم دندون پزشکی و چشم پزشکی. شما بابايی خيلی مهربونی داری و اينقدر در مورد شما حساسه که نمی خواد هيچی کم و کسر باشه. واسه مامان و بابا دعا کن کاراشون زودتر رو غلتک بيفته ک...
1 خرداد 1392