ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

مادری می کنم...

هفته پرهیاهو و مادری که استاد می شود

عزیز مادر سلام هفته ای که گذشت بسیار هفته سختی بود و من به شدت مشغله داشتم. مادر و پدر بابایی سفر هستند و عمه جان شما منزل ما هستند که این هفته به شدت مریض بود و تمام وقت در بیمارستان و دکتر بودیم دو روز پیش ساعت سه نیمه شب با صدای بابایی از خواب بلند شدم و دیدم بابا جون به شدت در حال هستند. اینقدر ترسیده بودم که نمی دونستم چی کار کنم. فردای اون روز به دکتر رفتند و دارو خریدند. مجید و محبوبه از رشت آمده بودند و باید به دیدنشان می رفتیم. سرکار به قدری سرم شلوغ بود که وقت تلفن زدن به بابایی را نداشتم از پیام نور بهم زنگ زدند و خواستند که برای تدریس بروم و خدا رو شکر نتیجه بخش بود در آزمون دکتری پردیس علم و صنعت پذیرفته شدم و ب...
7 مهر 1392

ولادت شمس الشموس، علی بن موسی الرضا مبارک باد

نفس مادر سلام روز يکشنبه رفتيم فرودگاه و زهرا رو بدرقه کرديم و رفت آمريکا. ايشالا موفق و سالم باشه. ديروز تولد بابايی بود و من از صبح مرخصی گرفتم و همه کارها رو انجام دادم. مراسم تولد رو خونه مامان جون اينا برگذار کرديم. مريم جان و آقا رضا هم بودند. من برای بابايی يک کفش خريدم و مامان و بابا و دايی هم براشون يک پيراهن و شلوار خيلی خوشگل خريده بودند. مريم اينا هم يک کتاب و سی دی هديه دادند که دست همشون درد نکنه. جای تو خالی بابا خيلی خوشحال شدند و کلی هدايا رو دوست داشتند. ان شاالله به حق آقا امام رضا بابايی عمر با عزت داشته باشه و شما زودی بيای ...
26 شهريور 1392

دوستم می رود

عزيز مادر سلام بهترين دوستم داره می ره آمريکا برای ادامه تحصيل. دلم خيلی گرفته. يکشنبه پرواز داره. خدايا خودت پشت و پناهش باش و کمکش کن تو راهش موفق باشه و سربلند. اين روزها کلا حال و هوايم خوش نيست حس می کنم مدتی است زندگی دارد رو به بالا نمی رود و من در جا می زنم. دو دلم که برای دکتری بخوانم يا نه! و اين که اين راه همان راهی است که مرا به امامم و به خدا نزديکتر می کند يا نه! وقتی احاديث اهميت علم آموزی را می خوانم برتصميمم مصمم می شوم و وقتی بی کيفيتی و مدرک گرايی را در دانشگاهها می بينم با خودم فکر می کنم شايد اگر فارغ از عنوان دکتری و کارشناسی ارشد و ... علم آموزی کنم بهتر است. برايم دعا کن عزيزکم که خدا راهنماييم کند که کدام راه درست ...
18 شهريور 1392

ولادت حضرت معصومه مبارک

سلام عزيز دلم به خواست خدا من و بابايی از سفر بسيار عالی کربلا و نجف و کاظمين برگشتيم. می تونم بگم که اين سفر يکی از بهترين سفرهای عمرم بوده و حال و هواش با همه جا متفاوت بود. جای تو خالی عزيز دلم ايشالا وقتی بيای با هم مشرف بشيم پابوس ائمه عزيزمون. فکر می کنم يه هفته تو اين دنيا نبودم و جای ديگری سير می کردم و الان از خواب بيدار شدم. خدا رو هزار بار شکر می کنم که به من کمترين هم اين فرصت رو داد که به اين سفر برم. امروز ولادت حضرت معصومه (س) است. اميد وارم اين روز عزيز بر همه مبارک باشه.
16 شهريور 1392

سفر به وادی عشق

عزيز دلم سلام اگه خدا بخواهد و ان شاء الله مسئله ای پيش نيايد فردا صبح عازم نجف و پس از آن کربلا هستيم. تا اونجا نرسم باورم نميشه که من کمترين طلبيده شدم و به يکی از بزرگترين آرزوهام رسيدم. قطعا اونجا دعا می کنم که که خدا فرزندانی علوی و فاطمی و حسينی نصيبمون کنه و ما پدر و مادر شايسته ای باشيم. و دعا می کنم آقامون و سيد و سرورمون زودتر بيان تا از بلاتکليفی دنيا راحت بشيم. گل مادر شما هنوز نيستی و من باهات صحبت می کنم. شايد به نظر بعضی بی معنی باشه ولی من فکر می کنم بعد ها وقتی حس و حال این روزای منو بخونی خوشحال ميشی از این همه اشتياق برای داشتن تو. اگر ازاين سفر برگشتم که به اميد خدا دعوت نامه می فرستيم برات و اگر هم بر نگشتم بدون ديدار ...
5 شهريور 1392

آقا دلم عجيب گرفته برايتان

حتما قرار شاه و گدا هست يادتان      آری همان شبی که زدم دل به نامتان مشهد، حرم، ورودی باب الجوادتان        آقا دلم عجيب گرفته برايتان عزيز دلم سلام دلم عجيب هوای کربلا دارد و می گويند نامه زيارت کربلا به دست امام رضا امضا می شود. دعا کن برايم تا امام رضا مرا بطلبد و نامه زيارت مرا امضا کند.       ...
28 مرداد 1392

وقتی بابایی دندان در می آورد :-)

سلام عزيز دلم بابايی در سن نوجوانی دندان های عقلشان را جراحی کرده بودند و منم همين طور! هفته گذشته که بابا برای پر کردن دندان به دکتر می روند دکتر متوجه چيز غيرعادی می شود و برای بابا عکس می نويسد. بله بابايی برای بار دوم دندان عقل در آورده بود ديروز دکتر دو دندان تازه روييده را جراحی کرد و بيرون آورد و پدر مهربان حال خوشی نداشت. من برايشان غذای بسيار نرم آماده کردم تا بخورند و نيرو بگيرند. ولی اين رويش مجدد بسيار برايمان جالب بود. ...
23 مرداد 1392

دلم برای ماه خدا تنگ می شود

نفس مادر سلام ديشب همه چيز عالی بود، بعد از افطار به امزاده صالح رفتيم برای نماز و دعای توسل. حال و هوای خوبی بود ياد حرم آقا امام رضا بودم و عقد و ...! نمی دانم فردا عيد است يا پس فردا ولی يک چيز را می دانم که من مانده ام و کوله بار گناه و اعمال ناقص... خدايا به حق رحمت واسعه ات ما را ببخش و بيامرز و فرزندان صالح نصيبمان کن. پ ن: راستی برای بابايی يک کت و شلوار گرفتم پ ن: بابايی هم برای من يک ساعت بسيار خوشگل خريدند ...
16 مرداد 1392