ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

مادری می کنم...

دلم گرفته است...

عزيزکم برای آمدنت لحظه شماری می کنم چرا که ديگر خسته شده ام از تنهايی، دلم می خواهد بيايی تا برايت درد دل کنم از محبتی که می کنی و سردی که می بينی. اين مدت سر بابا خيلی شلوغ بود اصلا فرصت نکردم باهاش صحبت کنم. دلم می خواد بريم بيرون و باهم يه عالمه راه بريم و من از درد دل هام براش بگم. به مامان و بابام نمی گم چون غصه می خورن و دلشون برای دخترشون می گيره. گل من تو بيا تا مادر سنگ صبور جديد پيدا کنه و باهاش حرف بزنه. من بد شدم انگار دنيا برام تنگ شده و نمی تونم زندگی کنم. حوصله هیچ کاری رو ندارم، از سرکار که ميرم خونه فقط می خوابم و نهايت يه شامی درست می کنم. نمی دونم چرا نزديک اومدن تو که شده شادابی مادرت کم شده . از اين بابت خيلی ناراحتم ک...
10 تير 1392

برای فرزندم

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه‌ای کرد رخت ديد ملک عشق نداشت عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غيرت بدرخشيد و جهان برهم زد مدعی خواست که آيد به تماشاگه راز دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد ديگران قرعه قسمت همه بر عيش زدند دل غمديده ما بود که هم بر غم زد جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد ...
10 تير 1392

زمان چه زود می گذرد!

عزيز دلم نفسم سلام چند روزيه چيزی ننوشتم البته اتفاق خاصی نيفتاده که بنويسم برات. گلکم رفتم دندان پزشکی دندانهامو چک کرد شکر خدا سالم سالم بود، فقط دکتر گفتن يه کاری انجام ميديم که در دوران بارداری دچار پوسيدگی نشن و البته به اصرار بابای مهربون شما اين کار رو انجام دادم (اسم اين کار Fissure cealant است ) چهارشنبه اين کار رو انجام دادم و اين هفته هم برای جرم گيری می رم پيش دکتر. ديشب خونه مامان سيمين جون اينا بوديم، مامان، پيمان و سارا و مريم و رضا رو پاگشا کرده بودن و کلی خوش گذشت و جای تو بسيار خالی بود. عزيزم زمان مثل برق و باد ميگذره. من از اول ماه رجب کلی برنامه ريزی کرده بودم تا برای مقدمه ورود شما هزار تا کار انجام بدم که فقط به ن...
8 تير 1392

به اميد ظهور...

همه گفتند به تعجيل ظهورش صلوات کاش اين جمعه بگويند به تبريک ظهورش صلوات اين اس ام اس تبريک بابايی برای روز نيمه شعبان بود. عزيز دلم شب نيمه شعبان خيلی برات دعا کردم، برای زندگيمون که خدايی پيش بره و لحظه ای از ياد خدا غافل نشيم. منتظرتم عزيزم ...
4 تير 1392

من و جامعه...!

نفسم سلام اول يه خبر خوب، اين که تيم ملی فوتبال کشورمون به جام جهانی صعود کرد. اما بعد از اين خبر خوب می خوام يه کم برات درد دل کنم از اوضاع بد جامعه و اين که ما مذهبی ها چه قدر در اقليتیم. و من به واسطه پوششم که چادر باشه چقدر در محيط کاری و جامعه ام اذيت می شم. خيلی وقتا به سرم می زنه ديگه کار نکنم ولی بعد با خودم فکر می کنم اين طوری جامعه رو دو دستی تقديم دوستان ... می کنيم پس بايد طاقت بيارم و ايستادگی کنم تا شايد در آينده محيط برای رشد و پيشرفت سالم شما مهيا بشه. ديروز موقع رفتن به خونه، يکی از همکاران که درست نمی دونم تو کدوم قسمت کار می کنه من رو ديده و با يه حالت تمسخر ميگه سلام حاج خانوم....! اين در حاليه که در محيط اداری همه...
29 خرداد 1392

مامان هميشه نگران

عشق مامان سلام رفتم پيش دکتر حجتی. نتيجه آزمايش و سونو گرافی رو که ديد گفت تخمدان هام تنبل شده بعد من رو معاينه کردند و متاسفانه اون جريان زخم به قوت خودش باقيه و گفتند که بايد فريز کنم. خانم دکتر به من گفتند که اين دو ماه بايد اقدام رو شروع کنم و انشاالله بعد از زايمان و تولد شما فريز رو انجام ميدن. قربونت برم من، اگه برات دعوت نامه فرستاديم زودی بيا تو دل مامان باشه؟ از تو چه پنهون وقتی از دکتر برگشتم خونه و بابايی در رو باز کرد يه دفعه بغضم ترکيد و زدم زير گريه. بابايی مهربون شما خيلی آرومم کردند و گفتند مگه ما از خدا نخواسته بوديم که وقت مناسب بچه دار شدن رو بهمون نشون بده؟ خوب خدای مهربون بهمون نشون داده. منم پذيرفتم و از خدا خواس...
28 خرداد 1392

وطنم...!

عزيزکم سلام روز جمعه انتخابات رياست جمهوری برگزار شد و ديروز نتايج آن اعلام. از ديروز اينقدر نظرات و افکار اين و آن را پيرامون نتيجه خوانده ام که سرم دارد می ترکد. دو شب است که خوب نخوابيده ام چرا که با خودم فکر می کنم چه بر سر اين ملت آمده که يک سر دو دسته می شوند و بر سر هم می کوبند. يا اصولگرا رای می آورد و اصلاح طب اعتراض می کند يا برعکس. نمی دانم چرا ما ياد نمی گيريم مسئوليت کارهايمان هر چند غلط را بپذيريم. اگر من امروز به فردی رای دادم و در پايان دوره اش فهميدم کارش را بلد نبوده چرا به اشتباهم اعتراف نکنم؟؟؟؟؟ چرا سعی کنم با انتخاب غلط ديگر به اشتباه قبلی ام دامن بزنم و مملکت را به قهقرا ببرم؟؟ نفسم دلم بسيار گرفته و گنگ و گيج به کسا...
26 خرداد 1392

پس از بازگشت...!

سلام عزيزم من و بابايی خدا رو شکر به سفر مشهد رفتيم و ديروز برگشتيم. بابايی خيلی خسته شدن چون تمام راه رو رانندگی کردن. ايشالا خدا تنشون رو سالم نگه داره. عزيزم تو حرم آقا امام رضا کلی برای شما و ورودت دعا کردم از خدا خواستم که ما رو ياری کنه تا شما رو خوب و درست تربيت کنم. خيلی سفر خوب و لذت بخشی بود. مامان نسرين و بابا رضا هم کلی زحمت کشيدن و کل فاميل رو دعوت کردن تا همديگر رو ببينيم، عزيز دلم حسام کوچولو هم خيلی با نمک و خوردنی شده و بسيار باهوش و کنجکاوه، وقتی اون رو می ديدم همش خدا خدا می کردم که شما زود بيای تو دل مامانی و من و بابا رو شاد کنی. نفس من اميدوارم خيلی خيلی خوب و با ايمان و خدا ترس باشی و مايه آبروی امام زمانت بشی، دعا م...
18 خرداد 1392