ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

مادری می کنم...

بعد از 20 روز...!

دختر عزیزم سلام قریب 20 روز است که برایت چیزی ننوشته ام ودلیلش فقط کمبود وقت مادر بوده است. این روزها سرم بسیار شلوغ است و اوقات بیکاری بیشتر به استراحت یا مطالعه حول بارداری می گذرد. محل کارم از دفتر به کارگاه منتقل شده و الان در دفتر فنی کارگاه مستقر هستیم. این موضوع کمی رفت و آمد را برایم سخت کرده و مرا خسته تر می کند. دوشنبه ها که طبق معمول به پردیس می روم برای تدریس و خدا رو شکر زحمت رفت و آمد این روز بر عهده باباجون است. پنج شنبه ها از 7 صبح تا 6 عصر حوزه هستم و مشغول علم آموزی و دو هفته ای هم هست که ساعت 11 تا 1 پنجشنبه ها کلاس سلامت مادران و یوگای بارداری را شرکت می کنم. فقط می ماند یک جمعه ناقابل که اغلب به دید و بازدید خانواده و...
7 ارديبهشت 1393

روزشمار بارداری

18 آذر 92: مثبت شدن جواب آزمایش بارداری 20 آذر 92: اولین چکاب بارداری 30 آذر: سونو گرافی تشخیص قلب 22 دی: شنیدن صدای قلب برای اولین بار 12 بهمن 92: سونوگرافی ان تی 27 اسفند 92: سونوگرافی آنومالی + تعیین جنسیت 10 فروردین 93: اولین حس کردن حرکات نفسم  
17 فروردين 1393

آغاز ماه ششم به نام نامی حضرت زهرا (س)

سلام حضرت مادر... خانم جان امروز فرزندم وارد ماه ششم از وجودش می شود. امروز که سالروز شهادت شماست تمام مدت به طفل شش ماهه در بطنتان می انديشم و از خدا می خواهم که به حق محسن شما فرزند من که در آغاز 6 ماهگی است فاطمی بار بيايد. خداوندا ياريم کن تا توسلم به خاندان اهل بيت لحظه ای سست نشود و بتوانم فرزندم را لايق ياری حکومت آقا تربيت کنم. خداوندا فرزندم را به واسطه حضرت زهرا (س) به دستان پر مهرت می سپارم تا هميشه حافظ و پشتيبانش باشی. پ ن1: تعطيلات نوروز امسال در تهران گذشت و فرصت خوبی برای تمدد اعصاب و آرامشمان بود. تقريبا همه از وجود نفس من آگاه شدند و منتظر آمدنت هستند. يک هفته اول بيشتر خانه بابا محسن بوديم که کنار عمو جان شما باشيم. هف...
14 فروردين 1393

پنجمين سالگرد پيوند من و بابا در جوار آقا امام رضا، امسال با دختري

تمام وجودم سلام امروز پنجمين سالگرد عقد من و بابايي هست. ٢٧ اسفند ٨٧ بود كه ما تو حرم آقا امام رضا براي هميشه با هم پيمان زندگي بستيم. و امروز خداي مهربون تو رو به ما هديه كرده. خدايا شكرت امروز رفتيم سونو آنومالي. خدا رو شكر همه اعضاي بدن شما توسط خانم دكتر ناظري عزيز چك شد و همگي سالم و سلامت بودند. امروز براي اولين بار بابا با من داخل اتاق سونو گرافي شدند. من و بابا هر دو با چشم گريون از اتاق خارج شديم . نمي دونم خدا رو چه طوري بايد شكر كنم به خاطر نعمت به اين بزرگي! امروز فهميديم كه شما دختري عاشقانه دوستت دارم و اميدوارم زينبي باشي. پ ن: با شروع سال جديد من و شما نصف راه بارداري رو پشت سر ميذاريم و حدود ٤/٥ ماه بعد تو خونه ما رو روش...
28 اسفند 1392

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

هستی مامان سلام دیشب عمو امین از فرانسه برگشت و تا 8 فروردین ان شاالله ایران خواهد بود. ما همگی برای استقبال به فرودگاه رفتیم و عمو جان شما از دیدن ما بسیار خوشحال شدند. امیدوارم همیشه شادی مهمان دلها باشد و همه این روزها خوش و خرم باشند. خدایا به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها یاریم کن تا فرزندی فاطمی تربیت کنم. نفس من امروز 4 ماه و ده روزه شدی. خدایا به حق روح پاکی که در کودکم می دمی همیشه در راه خودت حفظش کن. ...
24 اسفند 1392

کارهای شب عید

هستی مامان سلام کل این هفته به کارهای مربوط به خانه گذشت. تعمیرات به طور کامل انجام شد و خانه هم نظافت شد البته با همکاری پری خانم و بابایی مهربان. اتاق شما هم فعلا خالی است و لحظه شمار حضورت. دیگر دلم طاقت ندیدنت را ندارد. هر روز برایم به سختی می گذرد و بی تاب دیدارت هستم . خدایا فرزندم را در لوای رحمت بی حدت سالم و صالح بدار. خدایا در این شب عید شادی را مهمان دلهای همه کن. ...
21 اسفند 1392

چهار ماه، تمام

عسل مامان سلام اینقدر دلم برای دیدنت تنگ شده که نگو، دارم روزها رو می شمرم تا به 25 اسفند برسم و بیام روی ماهت رو ببینم. عزیز دلم خیلی خوب باش تا من پیش آقا رو سفید باشم و این تقدیمی راهشون درست حرکت کنه و زندگی کنه چهار ماه از با هم بودنمون میگذره و من هر روز به مادری نزدیک تر میشم و عاشق تر.خدایا به همه آرزومندان حس زیبای مادری رو بچشون. تنها نگرانی این روزهای من اینه که چرا حرکات تو رو حس نمی کنم. البته دکترا می گن سر بچه اول تا قبل از 20 هفته ممکنه حس نشه. ولی عزیز دلم برای آروم شدن قلب من یه کم حرکاتت رو بهم نشون بده ...
14 اسفند 1392