بابا به سفر می رود
نفس مادر سلام
دوشنبه اين هفته بابايی به همراه بابا محسن برای يک سفر کاری می روند و يک هفته ای نيستند"گریه" متاسفانه اين سفر ناخواسته در ماه رمضان افتاده است و من بايد دور از بابايی گل شما يک هفته سحر و افطار را بگذرانم. از فردا من به خانه مامان اينا می روم و آنجا می مانم تا تنها نباشم. دعا کن به سلامت بروند و برگردند
حال جسمی من اين روزها چندان تعريفی ندارد قرص ها و آنتی بيوتيک هايی که خورده ام بدنم را ضعيف کرده است و به سختی روزه می گيرم و تمام مدت سرگيجه و حالت تهوع دارم"سبز". تنها نگرانيم اين است که اگر در دوران بارداری هم چنين وضعی ادامه پيدا کند چگونه می توانم به کارم "متفکر" آخر عزيزکم تازه دارم راه و چاه را ياد می گيرم، بيمه ام درست شده و ... برايم دعا کن که بهتر شوم و مادر شاد و قوی باشم زيرا باتوجه به شرايط اقتصادی اگر هر دو کار کنيم زندگی راحت تری برای شما فراهم خواهيم کرد.
بسيار دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی