ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

مادری می کنم...

وقتی چيزهای بی اهميت برای مادر، بزرگ می شود

1392/5/12 9:49
نویسنده : مامان
80 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مادر سلام

شب های قدر هم تمام شد و ماه مبارک هم ديگه داره ميره و من حسرت بهره نبردن از ماه مبارک به دلم مونده. عزيزکم اميدوارم دعاهام به درگاه خدا مستجاب بشه و خدا تو رو هرچه زودتر به من هديه بده و من بتونم تو رو شايسته برای ياری امام زمانت تربيت کنم. آرزوی اين بارم متفاوت از دفعات ديگه است از يه شناخت قلبی نشات می گيره و اين که توی اين ماه عزيز به چشمم ديدم و قلبا فهميدم که چرا آقا نمياد! ما خيلی غافليم ! اونقدر غافل که گاهی يادمون ميره حتی برای اماممون صدقه بديم و براشون دعا کنيم چه برسه به اين که گام مثبتی برداريم و به سمت جامعه الهی پيش بريم. می گن اقای بهجت اين شعر رو زمزمه می کردن:

این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

پس چرا يار نیامد که نثارش باشيم

سالها منتظر سيصد و اندی مرد است

آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم

اگر آمد خبر رفتن ما را بدهيد

به گمانم که بنا نيست کنارش باشيم

تمام آرزوی اين روزهای من شده تربيت درست و سلامت شما.(اگر آقا رو ديدی سلام من رو برسون)مشغول تلفن

ديشب افطاری دعوت شديم توسط يکی از دوستان بابا محسن که بعدها باهاشون آشنا ميشی و دخترشون يکی از گزينه های همسری عمو امين شماست.(بحث پيرامون موضوع مفصله که بعدها برات خصوصی تعريف می کنم چون الان نمی دونم چی پيش مياد) از اون مهمونی هايی بود که با گروه خونی من اصلا سازگار نيست نگرانو تمام مدت ساکت بودم چون بابايی هم قسمت آقايون بودند و ... بگذريم! گل من دعا کن برای مادرت که دلش متقن بشه و هيچ بادی اون رو سست نکنه، راستش تو دلم يه نگرانی های خيلی سطح پايينی از اتفاقات دنيا دارم که اينها من رو از خدا و حقيقت دنيا دور می کنه. حس می کنم قبلا آدم بهتری بودم دعا کن بهتر وبهتر بشم.فرشته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)