ريحانهريحانه، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

مادری می کنم...

مادری که هنوز آماده مادری نیست!

عزیزکم سلام این ماه هم به خاطر وقفه پیش آمده به دکتر رفتم و باز آزمایش و ...! جواب های آزمایش نشان از چیزهای خوبی ندارند و می گویند که بدن مادر دچار اختلالاتی شده و فعلا نمی تواند تو را پذیرا باشد. دلم گرفته گلکم! همه چیز برای آمدنت مهیاست اما خدا نمی خواهد. خود را به دستانش سپرده ام و از او خواسته ام هر زمان لیاقت مادر شدن را دارم تو را به ما عطا کند. هفته آینده باید پیش دکتر دیگری بروم و با او هم مشورت کنم. هنوز دارو ها را شروع نکرده ام. این بار هم متوسل به امام رضا شدم چون خداوند امام جواد را هم دیر به ایشان عطا کرد و من هم از ایشان می خواهم در حقم دعا کنند تا به زودی فرجی در کار بشود. دعایم کن عزیزم   ...
27 مهر 1392

عرفه حسین علیه السلام

کعبه گفت آقا کجا ؟ پیشم بمان/ سوره ی حجی شب قربان بخوان/ گفت حج عشق ، حج اکبر است/ هدی من خون گلوی اصغر است / در منای کربلا هفتاد وچند/ حلق اسماعیل من آماده اند/ می روم تا حج عاشورای عشق / نینوایی تا ابد از نای عشق/ می روم تا بشنوم لبیک ها/ از میان نامه ها و پیک ها/ تا حبیب و حر مرا یاری کنند/ نزد یزدان آبروداری کنند/ مسلم از دارالاماره پر زند/ تا به دشت نیزه باران سرزند/ تا که ماه هاشمی سقا شود/ قبله ی دریای حاجت ها شود/ قاسم از جام عسل مستی کند/ با برادر خوب همدستی کند/ تا رقیه گوشواره واکند/ آفتابی در شبی پیدا کند/ تا سکینه بشنود از خون و سنگ / قصه هایی تازه از میدان جنگ/ خواهرم استاد همدردی شود/ اسوه ی عشق و جوانمردی شود/ تا بخوانم کهف و...
27 مهر 1392

در حسرت زیارت مولا نشسته ام

سلام گل مادر قرار بود هفته آینده برای روز عرفه مانند سالهای گذشته مشهد باشیم ولی یک اتفاق بد افتاده و بابایی می گه که صلاح نیست بریم مشهد. متاسفانه بالاخره صبر ... خانوم لبریز شده و می خواد جدا بشه و گویا الان اومده خونه مامان نسرین ایناست. بنده خدا مادر و پدر نداره و همسرش نامردی رو در حقش تمام کرده. به حق این روزای عزیز از خدا می خوام فرجی تو کارشون بشه و زندگیشون سر و سامان بگیره. بابایی هم می گه ما بریم مشهد ممکنه شرمنده بشه و اذیت باشه اگرم جای دیگه ای غیر خونه مامان نسرین بریم اونا ناراحت میشن خلاصه ما موندیم و حسرت زیارت. البته نمی خوام به خاطر یه کار مستحب ما دل کسی بشکنه! خدایا این زیارت از دور رو از ما بپذیر: السلام علی علی...
16 مهر 1392

یا جواد الائمه ادرکنی

سلام نفس مادر امروز سالروز شهادت امام جوان و جواد ماست. امیدوارم به حق این امام عزیز شما هم فرزند سالم و صالح و اهل علمی باشی و باعث فخر شیعه. بابا محسن اینا از سفر برگشتند. و ما بالاخره رفتیم که بعد از دو هفته به کارها و زندگیمون برسیم. خدا رو شکر!
14 مهر 1392

هفته پرهیاهو و مادری که استاد می شود

عزیز مادر سلام هفته ای که گذشت بسیار هفته سختی بود و من به شدت مشغله داشتم. مادر و پدر بابایی سفر هستند و عمه جان شما منزل ما هستند که این هفته به شدت مریض بود و تمام وقت در بیمارستان و دکتر بودیم دو روز پیش ساعت سه نیمه شب با صدای بابایی از خواب بلند شدم و دیدم بابا جون به شدت در حال هستند. اینقدر ترسیده بودم که نمی دونستم چی کار کنم. فردای اون روز به دکتر رفتند و دارو خریدند. مجید و محبوبه از رشت آمده بودند و باید به دیدنشان می رفتیم. سرکار به قدری سرم شلوغ بود که وقت تلفن زدن به بابایی را نداشتم از پیام نور بهم زنگ زدند و خواستند که برای تدریس بروم و خدا رو شکر نتیجه بخش بود در آزمون دکتری پردیس علم و صنعت پذیرفته شدم و ب...
7 مهر 1392

ولادت شمس الشموس، علی بن موسی الرضا مبارک باد

نفس مادر سلام روز يکشنبه رفتيم فرودگاه و زهرا رو بدرقه کرديم و رفت آمريکا. ايشالا موفق و سالم باشه. ديروز تولد بابايی بود و من از صبح مرخصی گرفتم و همه کارها رو انجام دادم. مراسم تولد رو خونه مامان جون اينا برگذار کرديم. مريم جان و آقا رضا هم بودند. من برای بابايی يک کفش خريدم و مامان و بابا و دايی هم براشون يک پيراهن و شلوار خيلی خوشگل خريده بودند. مريم اينا هم يک کتاب و سی دی هديه دادند که دست همشون درد نکنه. جای تو خالی بابا خيلی خوشحال شدند و کلی هدايا رو دوست داشتند. ان شاالله به حق آقا امام رضا بابايی عمر با عزت داشته باشه و شما زودی بيای ...
26 شهريور 1392

دوستم می رود

عزيز مادر سلام بهترين دوستم داره می ره آمريکا برای ادامه تحصيل. دلم خيلی گرفته. يکشنبه پرواز داره. خدايا خودت پشت و پناهش باش و کمکش کن تو راهش موفق باشه و سربلند. اين روزها کلا حال و هوايم خوش نيست حس می کنم مدتی است زندگی دارد رو به بالا نمی رود و من در جا می زنم. دو دلم که برای دکتری بخوانم يا نه! و اين که اين راه همان راهی است که مرا به امامم و به خدا نزديکتر می کند يا نه! وقتی احاديث اهميت علم آموزی را می خوانم برتصميمم مصمم می شوم و وقتی بی کيفيتی و مدرک گرايی را در دانشگاهها می بينم با خودم فکر می کنم شايد اگر فارغ از عنوان دکتری و کارشناسی ارشد و ... علم آموزی کنم بهتر است. برايم دعا کن عزيزکم که خدا راهنماييم کند که کدام راه درست ...
18 شهريور 1392

ولادت حضرت معصومه مبارک

سلام عزيز دلم به خواست خدا من و بابايی از سفر بسيار عالی کربلا و نجف و کاظمين برگشتيم. می تونم بگم که اين سفر يکی از بهترين سفرهای عمرم بوده و حال و هواش با همه جا متفاوت بود. جای تو خالی عزيز دلم ايشالا وقتی بيای با هم مشرف بشيم پابوس ائمه عزيزمون. فکر می کنم يه هفته تو اين دنيا نبودم و جای ديگری سير می کردم و الان از خواب بيدار شدم. خدا رو هزار بار شکر می کنم که به من کمترين هم اين فرصت رو داد که به اين سفر برم. امروز ولادت حضرت معصومه (س) است. اميد وارم اين روز عزيز بر همه مبارک باشه.
16 شهريور 1392

سفر به وادی عشق

عزيز دلم سلام اگه خدا بخواهد و ان شاء الله مسئله ای پيش نيايد فردا صبح عازم نجف و پس از آن کربلا هستيم. تا اونجا نرسم باورم نميشه که من کمترين طلبيده شدم و به يکی از بزرگترين آرزوهام رسيدم. قطعا اونجا دعا می کنم که که خدا فرزندانی علوی و فاطمی و حسينی نصيبمون کنه و ما پدر و مادر شايسته ای باشيم. و دعا می کنم آقامون و سيد و سرورمون زودتر بيان تا از بلاتکليفی دنيا راحت بشيم. گل مادر شما هنوز نيستی و من باهات صحبت می کنم. شايد به نظر بعضی بی معنی باشه ولی من فکر می کنم بعد ها وقتی حس و حال این روزای منو بخونی خوشحال ميشی از این همه اشتياق برای داشتن تو. اگر ازاين سفر برگشتم که به اميد خدا دعوت نامه می فرستيم برات و اگر هم بر نگشتم بدون ديدار ...
5 شهريور 1392